قِلـــــــــــــقِلـــــــــک مدیریت: مسلم قبیتی
| ||
|
برا خونمون مشتری اومده ... فرستنده : مهرداد
***********************
دیشب با خانواده رفته بودیم بیرون تفریح و خرید باران هم در حد نمه بود میومد و قطع میشد اون وقت تو کفش فروشی سه تا دختر بودن داشتن چکمه تا زیر زانو میخریدن که پاشون کنن همین الان فرستنده : Daneshjo Hastei
***********************
اعتراف میکنم یه بار رفتم مغازه که چشمم به یه بسته رنگارنگ افتاد اونو خریدم شروع به خوردن کردم اقا نصیب هیچکی نکنه دیدم مزه روغن میده یه دفعه دیدم نخ هم توش هست إ پ اون شکلات نبودو شمع بود فرستنده : pit..boy
*************************
اغا ما خونمون بوشهر منطقه نیروگاهست. نزدیک دریاییم زیاد میریم دریا شنا میکنیم به جون خودم فیلم پیرانها که دیدم تا یک ماه جرعت نمیکردم برم دریا شنا کنم تازه دوشو که دیدم گلاب به روتون هنوز که هنوزه میرم دسشویی درشو نمیبندم تازه برعکس میشینم فرستنده : ImanPuls
**********************
بخدا راس میگم. فرستنده : My heart broken*Vahab
************************* اعتراف میکنم بچه که بودم یکبار تلویزیونمون خراب شده بود و بردنش تعمیرگاه .اونجا پشت تلویزیون رو که باز کرده بودن کلی نقاشی و نامه اومده بود بیرون.اعتراف میکنم که من با همراهی داداشم هربار که مجری میگفت بچه های عزیز نامه ها و نقاشی هاتون رو برامون بفرستین ماهم نقاشی هامون رو داخل تلویزیون مینداختیم !! :D فرستنده : parisa_tnt
نظرات شما عزیزان: |
|
[قالب وبلاگ : سيب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |